انسان وتضادهایش

نومیدی هنگامی که به مطلق می رسد یقینی زلال و آرام بخش می شود...

انسان وتضادهایش

نومیدی هنگامی که به مطلق می رسد یقینی زلال و آرام بخش می شود...

به من ربطی ندارد ...

موشی درخانه تله موش دید ، به مرغ وگوسفند و گاو خبرداد همه گفتند:

تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد ...

ماری درتله افتاد و زن خانه راگزید ،

از مرغ برایش سوپ درست کردند ،

گوسفند را برای عیادت کنندگان سربریدند ،

...گاو را برای مراسم ترحیم کشتند و

تمام این مدت موش درسوراخ دیوار مینگریست و میگریست .....


منبع


دعوت سفارت آمریکا از استاد علی اکبر دهخدا

19 دیماه 1332 تهران

 

آقای محترم- صدای آمریکا در نظر دارد برنامه ای از زندگانی دانشمندان و سخنوران ایرانی، در بخش فارسی صدای آمریکا از نیویورک پخش نماید. این اداره جنابعالی را نیز برای معرفی به شنوندگان ایرانی برگزیده است. در صورتی که موافقت فرمایید، ممکن است کتباً یا شفاهاً نظر خودتان را اعلام فرمایید تا برای مصاحبه با شما ترتیب لازم اتخاذ گردد .

 

ضمناً در نظر است که علاوه بر ذکر زندگانی و سوابق ادبی سرکار، قطعه ای نیز از جدیدترین آثار منظوم یا منثور شما پخش گردد.

 

بدیهی است صدای آمریکا ترجیح می دهد که قطعه انتخابی سرکار، جدید و قبلاً در مطبوعات ایران درج نگردیده باشد. چنانچه خودتان نیز برای تهیه این برنامه جالب، نظری داشته باشید، از پیشنهاد سرکار حُسن استقبال به عمل خواهد آمد.

 

با تقدیم احترامات فائقه :

سی. ادوارد. ولز

رئیس اداره اطلاعات سفارت کبرای آمریکا

 ---------------------------------------------------------

 

پاسخ استاد علی اکبر دهخدا

 

جناب آقای سی. ادوارد. ولز،

رئیس اداره اطلاعات سفارت کبرای آمریکا

 

نامه مورخه 19 دیماه 1332 جنابعالی رسید و از اینکه این ناچیز را لایق شمرده اید که در بخش فارسی صدای آمریکا از نیویورک، شرح حال مرا انتشار بدهید متشکرم .

 

شرح حال من و امثال مرا در جراید ایران و رادیوهای ایران و بعض از دول خارجه، مکرر گفته اند. اگر به انگلیسی این کار می شد، تا حدی مفید بود؛ برای اینکه ممالک متحده آمریکا، مردم ایران را بشناسند. ولی به فارسی، تکرار مکررات خواهد بود، و به عقیده من نتیجه ندارد ...

و چون اجازه داده اید که نظریات خود را دراین باره بگویم واگرخوب بود، حسن استقبال خواهید کرد، این است که زحمت می دهم :

 

بهتر این است که اداره اطلاعات سفارت کبرای آمریکا به زبان انگلیسی، اشخاصی را که لایق می داند، معرفی کند و بهتر از آن این است که در صدای آمریکا به زبان انگلیسی برای مردم ممالک متحده شرح داده شود که در آسیا مملکتی به اسم ایران هست که در خانه های روستاها و قصبات آنجا، در و صندوقهای آنها قفل ندارد، و در آن خانه ها و صندوقها طلا و جواهرات هم هست، و هر صبح مردم قریه، از زن و مرد به صحرا می روند و مشغول زراعت می شوند، و هیچ وقت نشده است وقتی که به خانه برگردند، چیزی از اموال آنان به سرقت رفته باشد ...

یا یک شتردار ایرانی که دو شتر دارد و جای او معلوم نیست که در کدام قسمت مملکت است، به بازار ایران می آید و در ازای«پنج دلار» دو بار زعفران یا ابریشم برای صد فرسخ راه حمل می کند و نصف کرایه را در مبداء و نصف دیگر آن را در مقصد دریافت می دارد، و همیشه این نوع مال التجاره ها سالم به مقصد می رسد.

 

و نیز دو تاجر ایرانی، صبح شفاهاً با یکدیگر معامله می کنند و در حدود چند میلیون، و عصر خریدار که هنوز نه پول داده است و نه مبیع آن را گرفته است، چند صد هزار تومان ضرر می کند، معهذا هیچ وقت آن معامله را فسخ نمی کند و آن ضرر را متحمل می شود.

 

اینهاست که شما می توانید به ملت خودتان اطلاعات بدهید، تا آنها بدانند در اینجا به طوری که انگلیسی ها ایران را معرفی کرده اند، یک مشت آدمخوار زندگی نمی کنند ...

در خاتمه با تشکر از لطف شما احترامات خود را تقدیم می دارد.

علی اکبر دهخدا

پس بیائید کارت سوختمان را به یکدیگر بدهیم

زندگی کوتاه تر از آن است که به خصومت بگذرد
قلبها گرامی تر از آنند که بشکنند
خورشید فردا طلوع خواهد کرد
حتی اگر من و تو نباشیم

پس بیائید کارت سوختمان را به یکدیگر بدهیم!


خوش به حال غنچه های نیمه باز

بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخه های شسته باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
 برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستو های شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
 نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
 خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
 خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
 خوش به حال جام لبریز از شراب
 خوش به حال آفتاب
 ای دل من گرچه در این روزگار
 جامه ی رنگین نمی پوشی به کام
باده رنگین نمی نوشی ز جام
 نقل و سبزه در میان سفره نیست
 جامت از آن که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
 ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
 گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
 هفت رنگش میشود هفتاد رنگ


۱۰ سوالی که خداوند از تو نخواهد پرسید!!

۱۰ سوالی که خداوند از تو نخواهد پرسید!!


1- خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود

بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی؟

2- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباس‌هایی در کمد داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟

3- خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتی؟

4- خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی می‌کردی
بلکه از تو خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟

5- خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید برای چندنفر دوست و رفیق بودی؟

6- خداوند از تو نخواهد پرسید میزان درآمد تو چقدر بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا فقیری را دستگیری نمودی؟

7- خداوند از تو نخواهد پرسید عنوان و مقام شغلی تو چه بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا سزاوار آن بودی وآن را به بهترین نحو انجام دادی؟

8- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار می‌شدی
بلکه از تو خواهد پرسید که چندنفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟

9- خداوند از تو نخواهد پرسید چرا این قدر طول کشید تا به جست و جوی رستگاری بپردازی
بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم، به عمارت بهشتی خود خواهد برد.

10- خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا این مطلب را برای دوستانت نخواندی
بلکه خواهد پرسید آیا از خواندن آن برای دیگران در وجدان خود احساس شرمندگی می‌کردی؟


تا که بودیم نبودیم کسی

تا که بودیم نبودیم کسی/

کشت ما را غم بی هم نفسی/

تا که خفتیم همه بیدار شدند/

تا که مردیم همگی یار شدند/

قدر آن شیشه بدانید که هست/

نه در آن موقع که افتاد و شکست

تفاوت انسانها

بعضی انسانها جای تحمل دارند بعضی دیگر جای تأمل....