انسان وتضادهایش

نومیدی هنگامی که به مطلق می رسد یقینی زلال و آرام بخش می شود...

انسان وتضادهایش

نومیدی هنگامی که به مطلق می رسد یقینی زلال و آرام بخش می شود...

حکایت فوتبال بی اخلاق ما

فوتبال هم برای خودش دردسری شده! آدم نمی داند بگرید با بخندد. بگرید بر حماقتها یا بخندد!


جوانهایی که محتاج نان شب اند، جوانهایی که پول ازدواج ندارند، جوانهایی که بیکارند، جوانهایی که تا آخر عمر باید زیر بار قرض و قسط وام بدوند،دم برنمی آورند که چرا پولشان خرج فوتبالیستهایی می شود که برای مملکتشان جز شرمساری و ننگ چیز دیگری نیاورده اند. آنهایی که نه فقط حقوق میلیونی شان دل هر دردمندی را بدرد می آورد، بی اخلاقی شان عرق شرم را بر جبین جاری می کند. آنهایی که باعث شده اند جهانیان بر ما بخندند؛  بر مایی که اخلاق را سرلوحه خودمان می دانیم و تختی ها مان بر کرسی های رفیع اخلاق و ورزش جهان ایستاده اند، حالا فوتبالمان را به کجبال( ترکیبی از کشتی کج و فوتبال) تشبیه می کنند و مدام بر ما بخندند.

دردم از خنده آنها نیست! آنها به حق و ناحق بسیار بر ما خندیده اند.

اما آدم نمی تواند سکوت کند وقتی مادری برای نداشتن جهیزیه دخترانش خودکشی می کند؛ وقتی پدری فرصت ماندن در خانه و نشستن در پیش فرزندانش را ندارد، چرا که باید تا بوق شب کار کند و بدود تا خرج زندگی اش را دربیاورد و باز هم مدام چشمانش را از زن و فرزندانش بدزدد تا نبینند شرم و خجالت را در چشمانش!

انسان نمی تواند بی دغدغه باشد در جامعه ای که از استاد دانشگاه و پژوهشگر و قاضی اش گرفته تا معلم و کارمند و کارگرش درگیر اجاره خانه و شهریه مدرسه و دانشگاه و قبض های آب و برق و گاز و تلفن و موبایل و دخل و خرج زندگی باشند و هشت شان هم گرو نهشان باشد و تقریباً همه شان هم به دنبال وام و قرض الحسنه ای باشند برای زدن به زخم زندگی شان ، و بعد در همان جامعه ، از پول همین ملت (دقت کنید: از پول همین ملت) برای چند فوتبالیست دستمزدهای چند ده میلیونی و چند صد میلیونی و پاداش های آنچنانی بدهند و آخر سر هم رئیس فدراسیون بیاید و در تلویزیونی که با پول همین ملت اداره می شود لبخند همیشگی اش را بزند و بگوید این بندگان خدا که انقدرها هم پول نمی گیرند ، امری است که همه ما می دانیم و بارها نیز بدان اعتراض کرده ایم.

و متاسفانه این آدمها بدون اینکه ظرفیتش را داشته باشند، مشهور و ثروتمند شده اند و بدترین مطلب اینکه الگوی جوانان ما شده اند.  آنهایی که میدان را با چاله میدان اشتباه گرفته اند و کارشان شده فحاشی و هتک حرمت و دعوا.

دردم می گیرد از دانشجویان فرهیخته ای که وقتشان و هزینه شان پای این به اصطلاح ورزش خرج می شود، اما از خواب بیدار نمی شوند و نمی شوند. جوانهایی که فقط در یک شب برنامه 90 حدودا 30 میلیون تومان فقط پیامک روانه جیب مخابرات می کنند و انقدر وسعت نظر ندارد که بفهمند با این پول چه دردهایی دوا نمی شد....

آنهایی که به بهانه ی اینکه تفریحی نداریم،‌ساعتها وقت صرف نشستن پای تلویزیون می کنند و تازه وقتی بلند می شوند یادشان می افتد که ای بابا،‌ دانشگاهمان با مدرک دکترای فوتبال تمام شد و تازه به این فکر می افتیم که چه هنری برای ورود به بازار کار بلدیم؟!. و آنوقت نق هایمان شروع می شود که کار نیست و ما ناسلامتی مدرک دانشگاهی داریم!

فوتبال در تمام جهان حربه ای است در دست سیاسیون برای کنترل و جهت دهی هیجان عمومی!

و ما آنقدر خوابیم که نمی فهمیم دارند بازی مان می دهند و ما هم انصافا خوب بازی خوردیم. 


در آخر از ماست که برماست...

الحق و الانصاف که جهان سوم جایی نیست، جماعتی است...


علی به ما آموخت...

علی (ع) به ما آموخت که اسلام یک واقعیت عملی و یک حرکت عینی جهت دار و مشخص اجتماعی و تاریخی است.

علی (ع) به ما آموخت که دین فقط یک احساس نیست، فقط یک اقرار نیست، یک مقدار شعائر و مناسک فقط نیست، بلکه یک راه حل است برای حکومت و برای زندگی بهتر.


دین محتاج ما نیست، ما محتاج دینیم...


به من ربطی ندارد ...

موشی درخانه تله موش دید ، به مرغ وگوسفند و گاو خبرداد همه گفتند:

تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد ...

ماری درتله افتاد و زن خانه راگزید ،

از مرغ برایش سوپ درست کردند ،

گوسفند را برای عیادت کنندگان سربریدند ،

...گاو را برای مراسم ترحیم کشتند و

تمام این مدت موش درسوراخ دیوار مینگریست و میگریست .....


منبع


دعوت سفارت آمریکا از استاد علی اکبر دهخدا

19 دیماه 1332 تهران

 

آقای محترم- صدای آمریکا در نظر دارد برنامه ای از زندگانی دانشمندان و سخنوران ایرانی، در بخش فارسی صدای آمریکا از نیویورک پخش نماید. این اداره جنابعالی را نیز برای معرفی به شنوندگان ایرانی برگزیده است. در صورتی که موافقت فرمایید، ممکن است کتباً یا شفاهاً نظر خودتان را اعلام فرمایید تا برای مصاحبه با شما ترتیب لازم اتخاذ گردد .

 

ضمناً در نظر است که علاوه بر ذکر زندگانی و سوابق ادبی سرکار، قطعه ای نیز از جدیدترین آثار منظوم یا منثور شما پخش گردد.

 

بدیهی است صدای آمریکا ترجیح می دهد که قطعه انتخابی سرکار، جدید و قبلاً در مطبوعات ایران درج نگردیده باشد. چنانچه خودتان نیز برای تهیه این برنامه جالب، نظری داشته باشید، از پیشنهاد سرکار حُسن استقبال به عمل خواهد آمد.

 

با تقدیم احترامات فائقه :

سی. ادوارد. ولز

رئیس اداره اطلاعات سفارت کبرای آمریکا

 ---------------------------------------------------------

 

پاسخ استاد علی اکبر دهخدا

 

جناب آقای سی. ادوارد. ولز،

رئیس اداره اطلاعات سفارت کبرای آمریکا

 

نامه مورخه 19 دیماه 1332 جنابعالی رسید و از اینکه این ناچیز را لایق شمرده اید که در بخش فارسی صدای آمریکا از نیویورک، شرح حال مرا انتشار بدهید متشکرم .

 

شرح حال من و امثال مرا در جراید ایران و رادیوهای ایران و بعض از دول خارجه، مکرر گفته اند. اگر به انگلیسی این کار می شد، تا حدی مفید بود؛ برای اینکه ممالک متحده آمریکا، مردم ایران را بشناسند. ولی به فارسی، تکرار مکررات خواهد بود، و به عقیده من نتیجه ندارد ...

و چون اجازه داده اید که نظریات خود را دراین باره بگویم واگرخوب بود، حسن استقبال خواهید کرد، این است که زحمت می دهم :

 

بهتر این است که اداره اطلاعات سفارت کبرای آمریکا به زبان انگلیسی، اشخاصی را که لایق می داند، معرفی کند و بهتر از آن این است که در صدای آمریکا به زبان انگلیسی برای مردم ممالک متحده شرح داده شود که در آسیا مملکتی به اسم ایران هست که در خانه های روستاها و قصبات آنجا، در و صندوقهای آنها قفل ندارد، و در آن خانه ها و صندوقها طلا و جواهرات هم هست، و هر صبح مردم قریه، از زن و مرد به صحرا می روند و مشغول زراعت می شوند، و هیچ وقت نشده است وقتی که به خانه برگردند، چیزی از اموال آنان به سرقت رفته باشد ...

یا یک شتردار ایرانی که دو شتر دارد و جای او معلوم نیست که در کدام قسمت مملکت است، به بازار ایران می آید و در ازای«پنج دلار» دو بار زعفران یا ابریشم برای صد فرسخ راه حمل می کند و نصف کرایه را در مبداء و نصف دیگر آن را در مقصد دریافت می دارد، و همیشه این نوع مال التجاره ها سالم به مقصد می رسد.

 

و نیز دو تاجر ایرانی، صبح شفاهاً با یکدیگر معامله می کنند و در حدود چند میلیون، و عصر خریدار که هنوز نه پول داده است و نه مبیع آن را گرفته است، چند صد هزار تومان ضرر می کند، معهذا هیچ وقت آن معامله را فسخ نمی کند و آن ضرر را متحمل می شود.

 

اینهاست که شما می توانید به ملت خودتان اطلاعات بدهید، تا آنها بدانند در اینجا به طوری که انگلیسی ها ایران را معرفی کرده اند، یک مشت آدمخوار زندگی نمی کنند ...

در خاتمه با تشکر از لطف شما احترامات خود را تقدیم می دارد.

علی اکبر دهخدا

فلسفه رنج - دکتر ابراهیم میثاق

چندی پیش سخنانی از دکتر میثاق را می خواندم راجع به فلسفه رنج که بسیار فهیمانه بیان شده بود. این که آدمها را با "رنج" هایی که کشیده اند می شناسیم و احترام می گذاریم و اساساً آدمی که رنجی نکشیده باشد به خوشی و سعادتی هم نخواهد رسید . این قسمت از متن ایشان گویای مفهوم رنج از دیدگاه ایشان است :


تنبل از رنج کار می گریزد نادان از رنج یاد گیری ،ناتوان وضعیف از ورزش،چاق از رنج پرهیز،دزد از رنج زحمت ، خسیس ازرنج بخشش،خودخواه وقد از رنج انتقاد ،ناامید ازرنج سعی دوباره و...رنج گریزی ریشه تمام بدبختی هاست . آنکه از رنج سازنده بگریزد قطعا" گرفتار رنج سوزنده خواهد شد.

فلسله رنج قدرت است. مکتب من قدرت است. علت خوشبختی قدرت است.ضعیف همیشه مریض وغمگین وترسو است .عاشق رنجم ،از ضعیف بی همت بیزارم چرا که خدا هم دوستش ندارد .ضعیف جنازه ای است که عزراییل  یادش رفته است همه جانش رابگیرد.شیفته کسی هستم که با  مفهوم "نمیتوانم"بیگانه است.

"قوی ها جلوهء خدایند.ستودنی وتماشایی. "

و واقعاً هم آدمی که رنجی نبرده باشد، شایسته احترام هم نیست شما به یک دانشمند احترام می گذارید به واسطه رنجی که بابت کسب علم کشیده است، به یک کارخانه دار احترام می گذارید بابت رنج و زحمتی که برای راه اندازی و مدیریت آن کشیده است و فرصتهای شغلی که ایجاد کرده است، یک انسان خوش اخلاق را دوست دارید بابت رنجی که بابت اصلاح نفسش کشیده است، به یک ورزشکار احترام می گذارید بابت زحمتی که برای تمرین و آماده سازی بدنش کشیده است و هزاران مثال دیگر . هر چند جنس این احترام ها متفاوت است اما کلیت مطلب یکیست.

شما برای کسی که ارثی به او رسیده است بدون هیچ رنجی ، احترام خاصی قائل نیستید دقیقاً بابت همین فلسفه رنج.

اگر آینده خوبی برای خودتان متصور هستید مطمئن باشید بدون شب بیداری ها ، زحمت ها و رنج ها امکان پذیر نیست . پس با آغوش باز پذیرنده رنج ها باشید و بدانید زندگی بدون رنج و زحمت ، قابلیت زندگی کردن ندارد .....

به قول قرآن : لقد خلقنا الانسان فی کبد ....

نابرده رنج گنج میسر نمی شود      مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد