انسان وتضادهایش

نومیدی هنگامی که به مطلق می رسد یقینی زلال و آرام بخش می شود...

انسان وتضادهایش

نومیدی هنگامی که به مطلق می رسد یقینی زلال و آرام بخش می شود...

کبوترانه

ما را کبوترانه، وفادار کرده ‌است
آزاد کرده است و گرفتار کرده ‌است!

بامت بلند باد، که دلتنگی‌ات مرا
از هرچه هست، غیر تو، بیزار کرده ‌است

خوشبخت، آن دلی که "گناهِ نکرده" را
در پیشگاه لطف تو اقرار کرده ‌است...

تنها گناه ما، طمع "بخشش" تو بود
ما را "کرامت" تو گنه‌کار کرده است!

چون سرو سرافرازم و نزد تو سر به زیر

قربان آن گلی که مرا "خار" کرده است...


منبع


به مناسبت سالگرد مرحوم شریعتی؛ شریعتی و ولایت فقیه

امروز 29 خرداد 90؛ سی و چهارمین سالگرد دکتر شریعتی است. شخصیتی که کمتر کسی است که نامش را نشنیده باشد و کمتر کسی است که او را واقعا بشناسد.
او شخصیتی استثنائی بود که با قلمی روان و ذهنی خلاق، افکارش را که زاییده دلی دردمند و قبلی دغدغه مند بود؛ بی توجه به مخالفتهای برخی روحانیون و روشنفکر های عصرش می گفت و می نوشت.
گروهی او را پرستیدند و گروهی او را تکفیر کردند؛ اما صرف نظر از موافق بودن با مخالف بودن با او، چقدر او را می شناسیم؟!
شریعتی نه حق کامل است و نه مستحق تکفیر! شریعتی هم مانند دیگر نخبگان و رهبران جنبش های اجتماعی اشتباه می کند. اما افکارش را بشنویم و در موردش آگاهانه قضاوت کنیم.
متن زیر بخشهایی از تفکرات دکتر شریعتی است که به عینه از کتاب او آورده شده است. قضاوت را به خواننده واگذار می کنم.

« با آغاز دوران غیبت بزرگ و خاتمه کار نُواب انتصابی - که امام به وسیله آنها، در نهان، بر مردم خویش حکم می راند و مردم، از طریق این بابهای تعیین شده، با شخص رهبر تماس داشتند و وظیفه اجتماعی خود را از او کسب می کردند و حقیقت اعتقادی مذهب خویش را از او می پرسیدند - رابطه قطع می شود و مسئولیت امام به مردم واگذار می شود و دوران انتصاب پایان می گیرد و عصر انتخاب فرا می رسد.

" توقیع (فرمان) ِ مشهور امام –که پیش از ورود به دوران غیبت بزرگ صادر شده است- نظام ویژه ای را که جانشین ِ نظام ِ امامت می شود ، بدین گونه اعلام می دارد:

"فَامّا الحَوادث الواقِعَه ، فارجِعوا فیها اِلی رُواةِ احادیثُنا ، فَانّهُم حُجَتی عَلَیکُم وَ اَنا حُجَتُ الله عَلَیهِم"
"اما دربارۀ پدیده ها و رویدادهایی که در مسیر زمان و در طی تحولات و تغییرات اجتماعی وقوع می یابد، به راویان سخن ما - دانشمندان و متفکرانی که به سخنان ما ، هم دانایند و هم آشنا - رجوع کنید ، که آنان حجت منند بر شما و من حجت خدایم بر ایشان"

اما اینها چه کسانی اند ؟ و چگونه و چرا انتخاب می شوند ؟

ضوابط و شرایط ِ انتخاب آنان را امام صادق علیه السلام برای توده مردم اعلام کرده است :

"امّا، مَن کانَ مِن الفُقَهاء صائِناً لِنَفسِه، حافِظاً لِدینه، مُخالفاً لِهواهُ، مطیعاً لامر مولاه، فللعوام اَن یُقَلّدوه"

"اما ، از دین شناسان، آنکه نگهدار و خویشتنش بود، نگهبان ایمانش، مخالف هوسش، فرمانبردار خدا و مطیع امر مولایش، بر توده مردم است که تقلیدش کنند"

تقلید نه تنها با تعقل ناسازگار نیست، اساساً کار عقل این است که هر گاه نمی داند، از آنکه می داند تقلید می کند و لازمه عقل این است که در این جا خود را نفی کند و عقل آگاه را جانشین خود کند. بیمار خردمند کسی است که در برابر طبیب متخصص خردمندی نکند. چه ، خردمندی کردن در اینجا بی خردی است و اقتضای تعقل، تعبد است و تقلید. مهندس، طبیب، حقوقدان و رهبر یک تشکیلات انقلابی یا حزبی، همیشه تربیت شده ترین و فهمیده ترین افراد را در میان مراجعان و اعضای خود مطیعتر و مجری تر از همه یافته اند. زیرا شعور، این فضلیت علمی و عقلی را به آنان آموخته است که ابراز فضل در آنچه نمی دانند، فضولی است و این شیوه عقل است که در یک رشته علمی، از متخصص تقلید کند و این قانونی است که در همه رشته های زندگی جاری است و هر جامعه ای که پیشرفته تر و متمدن تر است، اصل تقلید و تخصص در آن استوار تر و مشخص تر است.

بنابر این می بینیم که در این دوره غیبت کبرا یک نظام انتخاباتی خاص به وجود می آید و آن یک انتخابات دموکراتیک است برای رهبر ... گر چه این انتخاب شونده به وسیله مردم انتخاب می شود ، اما در برابر امام مسئول است و در برابر مردم نیز. بر خلاف دموکراسی که منتخب به وسیله مردم، فقط در برابر خود مردم که انتخاب کنندگان و موکلین او هستند مسئول است .

این است که مردم ، نایب عام را خودشان، با تشخیص و آرای خودشان، بر اساس این ضوابط انتخاب کرده و رهبری او را می پذیرند، و او را جانشین امام تلقی می کنند و این جانشین امام در برابر امام و مکتب او مسئول است یعنی بر خلاف نماینده ای که با نظام دموکراتیک انتخاب شده ، مسئول این نیست که ایده ها و ایده آلها و نیازهای مردمی که او را انتخاب کرده اند بر آورده کند، بلکه مسئول است که مردم را بر اساس قانون و مکتبی که امام و رهبر و هدایت کننده آن مکتب است هدایت کرده و آنها را بر اساس آن مکتب تغییر و پرورش دهد.

البته این انتخاب که یک "انتخاب مُقُیّدی است، به این معنی نیست که همه مردم بیایند رای بدهند و هر کس آرایش بیشتر بود، به جانشینی امام منتخب شود و در مسند نیابت امام قرار گیرد، بلکه چون این فرد یک شخصیت اجتماعی است و در عین حال یک شخصیت علمی، بنابراین توده نا آشنا با علم، خود به خود شایستگی انتخاب او را ندارند و عقل حکم می کند کسانی که آگاهی و علم دارند و می دانند که عالم ترین و متخصص ترین و آشنا ترین فرد به این مکتب کیست، یعنی عالِم شناسان به این انتخاب مبادرت ورزند و مردم هم که خود به خود با فضلا و و روحانیان و علمای مذهب خودشان تماس و به آنها اعتماد دارند و از آنها پیروی می کنند، طبعاً رای آنها را برای انتخاب نایب امام می پذیرند و این یک انتخاب طبیعی است، همان طور که درباره متخصصان دیگر این کار را می کنیم، مثلاً من که بیماری قلب دارم و شخصاً هیچ گونه آگاهی طبی ندارم، بزرگ ترین متخصص قلب را خودم انتخاب نمی کنم و معمولاً از دانشجویان پزشکی، اطبا، داروسازان و یا کسانی که آگاهی به این مسایل دارند استخبار می کنم که بهترین متخصص قلب کیست و بنابر اعتقادی که به ایشان دارم، رای ایشان را به عنوان رای خودم می پذیرم ؛ یک نوع انتخابات دو درجه ای طبیعی.

این امام، در دوره غیبت، مسئولیت هدایت خلق و پیروانش را برعهده علمای روشن و پاک و آگاهان برمذهب خود می گذارد تاظهورش فرا رسد و آن هنگامی است که رژیم های حاکم و نظام های اجتماعی در سراسر زندگی انسان ها به حضیض فساد رسیده باشد."

کتاب انتظار، مذهب اعتراض، صفحات 24 الی 29.

از او مى خواهم مرا ببخشد

امام صادق (ع ) فرمودند: هیچ مؤ منى نیست که در شبانه روز مرتکب چهل گناه کبیره شود، آن گاه با پشیمانى بگوید:
"استغفر الله الذى لا اله الا هو الحى القیوم بدیع السموات و الارض ذالجلال و الاکرام و اسئله ان یتوب على.
از خداوندى که جز او خدایى نیست، زنده است و قیوم و پدیده آورنده آسمان ها و زمین ، که بزرگ و عزیز است ، آمرزش خواسته و از او مى خواهم مرا ببخشد"

مگر این که خداوند آن گناهان را مى آمرزد.


ثواب الاعمال ، ص ۳۶۳


حدیث نفس: حق مادر

بوسیدن دست مادر، کوه کندن نیست. هرچند این «من» ی که تو برای خودت ساخته ای، کمتر از کوه نیست. می دانم که دوستش داری ولی راستش را بخواهی، اصلاً قدرش را نمی دانی.

خسته شدی از این حرف که شدی! وجدان برای یادآوری است دیگر!


منبع


از کدام ریشه آب می خورد

پیش از آنکه برگ های زرد را

زیر پای خویش

سرزنش کنی

خش خشی به گوش می رسد


برگ های بی گناه

با زبان ساده اعتراف می کنند

خشکی درخت

از کدام ریشه آب می خورد


زنده یاد قیصر امین پور

علم چیست؟

مردى‏ خدمت رسول‏ خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم آمد.

عرض کرد: اى رسول خدا! علم چیست؟

فرمود: خاموشى.

عرض کرد: سپس چه؟

فرمود: گوش سپردن.

عرض کرد: دیگر چه؟

فرمود: حفظ و مراقبت.

عرض کرد: آن گاه چه؟

فرمود: به کار بستن آن.

عرض کرد: سپس چه اى رسول خدا؟

فرمود: انتشار دادن آن.

داستان خاتمی و آمنه

یک نفر رفته است اسید پاشیده به صورت یک دختر و تمام زندگی و آینده او را نابوده کرده است. حالا که وقت تلافی (دقیقا با همین مفهوم) شده است، آدم‌ها راه افتاده‌اند که ببخش و بی‌خیال شو. در همین روزها، یک نفر آدم سیاسی هم پیشنهاد داده مردم و حکومت، بابت اتفاقات دو سال اخیر، یکدیگر را ببخشند (البته با قیدهای دیگری که ذکر کرده). حالا همان آدم‌ها که به آمنه دستور (از پیشنهاد و خواهش گذشته) می‌دهند که آن مرد را ببخش؛ آمده‌اند وسط که ما باتوم خوردیم و زندان رفتیم و نمی‌توانیم ببخشیم و اصلا چیزی برای بخشیدن وجود ندارد.

داستان به همین سادگی است. مرگ خوب است برای همسایه. من باتومی که خورده‌ام را نمی‌بخشم؛ اما تو از دست رفتن زندگی‌ات را ببخش. اگر تو نبخشی، نماد همه خشونت‌های روی زمین هستی؛ اما اگر من انتقام بگیرم، آزادی‌خواه و دمکرات هستم.


منبع