انسان وتضادهایش

نومیدی هنگامی که به مطلق می رسد یقینی زلال و آرام بخش می شود...

انسان وتضادهایش

نومیدی هنگامی که به مطلق می رسد یقینی زلال و آرام بخش می شود...

شما عقب مانده اید و ترکیه زده جلو

این هفته سی ان ان در برنامه GPS فرید ذکریا مصاحبه تقریبا یک ساعته ای با محمود احمدی نژاد رییس جمهور ایران داشت. موضوعات مختلف و تقریبا همیشگی پرسیده شد ( من متعجبم احمدی نژاد بعد از این همه سال همین سوالات تکراری و اتهامات و مزخرفات را جواب دادن ، زبانش مو درنیاورده و یاتاقان نسوزانده!)

آخر آخر مصاحبه مسئولان کاخ ریاست جمهوری به ذکریا علامت دادند که آقا بسه هرچی پرسیدی! وقتت تمام شد.! ذکریا از رییس جمهور خواست که من یک سوال دیگر بکنم ؟ ؟؟؟ و محمود هم که دل رحم! گفت باشه! 

بعد ذکریا نه گذاشت نه برداشت و گفت:

شما و ترکیه دو کشور تقریبا هم ارز در خاورمیانه هستید ، با جمعیت های مشابه خصوصیات مثل هم. اما شما عقب مانده اید و ترکیه زده جلو. 


محمود هم نه گذاشت و نه برداشت و گفت :

اولا ما خیلی خوشحال می شویم که ترکیه پیشرفت کند ( یعنی ما چشم دیدن پیشرفت بقیه را داریم) ثانیا: ترکیه نه هشت سال زیر جنگ تحمیلی بوده و نه سی سال زیر تحریم. ثالثا ایران از برخی جهات مثل علم و تکنولوژی و فن آوری های خاص خیلی از ترکیه جلوتر است و اصلا قابل مقایسه نیستند و رابعا ( و مهمتر از همه) ایران بدهی خارجی ندارد و ترکیه 300 میلیارد دلار بدهی خارجی دارد.

من به رییس جمهوری که این قدرباهوش و حاضر جواب باشد و از ارقام و اطلاعات و موضوعات مربوط به کشورهای دیگر هم! مطلع باشد دست مریزاد می گویم. و اینکه اگرروزی محمود احمدی نژاد دیگری توانستید پیدا کنید سلام ما را هم به او برسانید. "


با تمام اشکالاتی که این روزها بر جناب رئیس جمهور وارد است این یکی یعنی ذکاوت و حاضرجوابی به حق او را از بقیه یک سروگردن بالاتر برده....


عشق آباد از هوا!

با سلام خدمت دوستان

عشق آباد از هوا! خیلی جالبه. داشتم تو نقشه ی گوگل محوطه ی عشق آباد می گشتم، گفتم بذارم شما هم حالش رو ببرید.

آهان! عشق آباد نمی دونید کجاست؟! خب معلومه، پایتخت ترکمنستان! نه بابا شوخی کردم. عشق اباد کشوری ست مستقل در محدوده دشت کویر که ماجراهایی دارد بس خواندنی. و بنده حقیر در وسط این کویر سرسبز! پا به عرصه هستی گذاشته ام!

خب اگه نخوایم خیلی ادبی ش بکنیم، منظور اینه:

مِ عِشقابادیُم

من عشق ابادی ام!

I come from loveLand (LoveCity)

خلاصه! عظمت کویر و زیبایی ش به ماسه های نرم و شبای مهتابیه. آرامشی که شبای کویر میده، دریا و جنگل و هیچ چیزی نمیده! و این رو به جد میگم و بحث تعصب و این حرفا رو نکشین وسط!

همه دوستان رو توصیه می کنیم که بیاین و سری به این کویر بزنین..




عشق آباد. شهری از شهرهای شهرستان طبس در استان یزد(داخل پرانتز شاید بیرجند!!)



View Larger Map

از پشت بام ها محافظت کنیم

هوای سرد بهمن ماه از لای شاخه های لخت درختهای قدیمی و بلند خیابان می گذرد و صورت هر عابری را نوازش می دهد.هوا تاریک است و همه جا را سکوتی غریب فرا گرفته.

هر چه هست امشب با شبهای دیگر فرق دارد.امشب عطر روزهای آشنایی که نبودم به مشام می رسد.

شبها و روزهای بهاری بهمن 57.

آن روز ها پشت بامها سنگر بود و خیابان میدان مبارزه و زیر زمین خانه ها اتاق فکر این مبارزه.

بامها در ان روزها مرکزی بود که مردم شعارها و اندیشه های خود را با صدای بلند در آسمان شب پرواز می دادند.

اما امروز بر بالای بام خانه ها هر جا چشم میگردانی آنتن های بشقابی را می بینی که دست دعایشان رو به آسمان بلند است, یکی به سمت مغرب, یکی به سمت جنوب......

وامشب قرار است روی همین بامها به یاد سی سال پیش و به یاد خونهای ریخته شده «خدا را به بزرگی یاد کنیم.»

به این می اندیشم که امواج چه بیصدا و موذیانه می آیند , از دورترین نقاط و بدون مرز و مانع.

امروز جبهه های بدون مرز سربازهای بی نشان می خواهد.امروز دشمن قلبت را با تفنگ نشانه نرفته و در فکر اشغال خاکت نیست. او بخوبی دانسته که اگر آشکارا تو را بخواند تا آخرین قطره خونت را نثار میکنی  . برای همین اول می خواهد روح مبارزه را از توبگیرد با ابزاری که مردترین مردها را از پای در آورده.

او در فکر تکرار خاطره اندلس و شکست سپاه مسلمین است. نمی دانم تو چقدر با تاریخ آشنایی ولی این را می دانم که هرگز نباید اجازه تکرار تاریخ را به او بدهیم.


+