انسان وتضادهایش

نومیدی هنگامی که به مطلق می رسد یقینی زلال و آرام بخش می شود...

انسان وتضادهایش

نومیدی هنگامی که به مطلق می رسد یقینی زلال و آرام بخش می شود...

ما ادعاهای بی ستونیم!

ما ادعاهای بی ستونیم !  لرزان و بی تحمل !
سقفی از سایه، بر سر هیچ مظلومی از نان خورانت نیستیم.
به کارت نیامدیم و نخواهیم آمد.
سربارت بوده ایم و بی منفعت و...
تا کی به رومان نیاوری و تاکی پذیرای  مهمانی باشی ،  که 70 سال قصد خوردن و خوابیدن دارد.
گاه خجالت میکشیم .
ولی زود از یادمان میرود .

انگار تو از یادمان میبری ؛‌ که بد نگذرد به این «  کم بهرگان از سفره معرفت » !


هوار ثانیه های زیر خاکستر

نظرات 1 + ارسال نظر
فریناز جمعه 8 بهمن 1389 ساعت 15:19

خدای مهربانم همیشه در عجبم!!!
تو کجا و ما کجا؟!!!
گاه آنقدر بزرگ میشوی که نه چشم ها یارای دیدنت است و نه گوش ها توان شنیدنت را دارند...
و گاه آنقدر کوچک میشوی و می آیی مینشینی در قلب کوچک و ساعت ها با من میمانی....این تنهایی دو نفره را دوست دارم ولی من توان جبرانش را ندارم...خود که میدانی....



برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد