چه کسی تمام پادشاهان را از من می خرد؟
همه شاهان و همه رهبران عرب را
همه را به یک وجب از خاک فلسطین اشغال شده می فروشم
چه کسی اعلی حضرت و ولیعهد را از من می خرد؟
به بوی عطر پرتقال یافا، به پوست پرتقال آن ها را می فروشم!
لینک زیر شامل یه سری عکسه! اگر دل نازکی دارین و رقیق القلب هستین، نبینین! شاید حالتون بد شه! شاید سردرد بگیرین! شاید هم شب خوابتون نبره! شاید....
کاش ما نشنیده بودیم نهیب علی (ع) را که تن مردان مسلمان را ۱۴۰۰ سال است میلرزاند که چرا نمردید از درد ربودن خلخال از پای زن یهودی! و الان چه کنیم از این درد!
رویمان سیاه باد اگر بی تفاوت باشیم!
فوتبال هم برای خودش دردسری شده! آدم نمی داند بگرید با بخندد. بگرید بر حماقتها یا بخندد!
جوانهایی که محتاج نان شب اند، جوانهایی که پول ازدواج ندارند، جوانهایی که بیکارند، جوانهایی که تا آخر عمر باید زیر بار قرض و قسط وام بدوند،دم برنمی آورند که چرا پولشان خرج فوتبالیستهایی می شود که برای مملکتشان جز شرمساری و ننگ چیز دیگری نیاورده اند. آنهایی که نه فقط حقوق میلیونی شان دل هر دردمندی را بدرد می آورد، بی اخلاقی شان عرق شرم را بر جبین جاری می کند. آنهایی که باعث شده اند جهانیان بر ما بخندند؛ بر مایی که اخلاق را سرلوحه خودمان می دانیم و تختی ها مان بر کرسی های رفیع اخلاق و ورزش جهان ایستاده اند، حالا فوتبالمان را به کجبال( ترکیبی از کشتی کج و فوتبال) تشبیه می کنند و مدام بر ما بخندند.
دردم از خنده آنها نیست! آنها به حق و ناحق بسیار بر ما خندیده اند.
اما آدم نمی تواند سکوت کند وقتی مادری برای نداشتن جهیزیه دخترانش خودکشی می کند؛ وقتی پدری فرصت ماندن در خانه و نشستن در پیش فرزندانش را ندارد، چرا که باید تا بوق شب کار کند و بدود تا خرج زندگی اش را دربیاورد و باز هم مدام چشمانش را از زن و فرزندانش بدزدد تا نبینند شرم و خجالت را در چشمانش!
انسان نمی تواند بی دغدغه باشد در جامعه ای که از استاد دانشگاه و پژوهشگر و قاضی اش گرفته تا معلم و کارمند و کارگرش درگیر اجاره خانه و شهریه مدرسه و دانشگاه و قبض های آب و برق و گاز و تلفن و موبایل و دخل و خرج زندگی باشند و هشت شان هم گرو نهشان باشد و تقریباً همه شان هم به دنبال وام و قرض الحسنه ای باشند برای زدن به زخم زندگی شان ، و بعد در همان جامعه ، از پول همین ملت (دقت کنید: از پول همین ملت) برای چند فوتبالیست دستمزدهای چند ده میلیونی و چند صد میلیونی و پاداش های آنچنانی بدهند و آخر سر هم رئیس فدراسیون بیاید و در تلویزیونی که با پول همین ملت اداره می شود لبخند همیشگی اش را بزند و بگوید این بندگان خدا که انقدرها هم پول نمی گیرند ، امری است که همه ما می دانیم و بارها نیز بدان اعتراض کرده ایم.
و متاسفانه این آدمها بدون اینکه ظرفیتش را داشته باشند، مشهور و ثروتمند شده اند و بدترین مطلب اینکه الگوی جوانان ما شده اند. آنهایی که میدان را با چاله میدان اشتباه گرفته اند و کارشان شده فحاشی و هتک حرمت و دعوا.
دردم می گیرد از دانشجویان فرهیخته ای که وقتشان و هزینه شان پای این به اصطلاح ورزش خرج می شود، اما از خواب بیدار نمی شوند و نمی شوند. جوانهایی که فقط در یک شب برنامه 90 حدودا 30 میلیون تومان فقط پیامک روانه جیب مخابرات می کنند و انقدر وسعت نظر ندارد که بفهمند با این پول چه دردهایی دوا نمی شد....
آنهایی که به بهانه ی اینکه تفریحی نداریم،ساعتها وقت صرف نشستن پای تلویزیون می کنند و تازه وقتی بلند می شوند یادشان می افتد که ای بابا، دانشگاهمان با مدرک دکترای فوتبال تمام شد و تازه به این فکر می افتیم که چه هنری برای ورود به بازار کار بلدیم؟!. و آنوقت نق هایمان شروع می شود که کار نیست و ما ناسلامتی مدرک دانشگاهی داریم!
فوتبال در تمام جهان حربه ای است در دست سیاسیون برای کنترل و جهت دهی هیجان عمومی!
و ما آنقدر خوابیم که نمی فهمیم دارند بازی مان می دهند و ما هم انصافا خوب بازی خوردیم.
در آخر از ماست که برماست...
الحق و الانصاف که جهان سوم جایی نیست، جماعتی است...
درگذشت دوست و همراه و همشهری عزیز جناب سرهنگ آقای علی فغانی، نویسنده وبلاگ عشق آباد شهر من را به همه مردم عزیز تسلیت عرض میکنم.
روحشان شاد و یادشان گرامی باد.
بیوگرافی ایشان از زبان خودشان:
علی فغانی هستم بچه خاک پاک ایران اسلامی عشق آباد طبس از توابع استان یزد .
به ورزشهای رزمی علاقه دارم مربی ممتاز ملی ( کیو کوشین وآشی هارا کاراته) ودان 6 آشی هارا ، دان 5 کیوکو شین کاراته هستم. دنیا را دار مبارزه می دانم مبارزه با .... به عرض زندگی فکر می کنم نه به طول آن. عشق به همسر وفرزندانم دارم دین قرآن کریم ،ولایت ووطنم را با تمام وجودم دوست دارم .
از آخرین پستهای وبلاگ مرحوم:
بگو عاشق کیست؟
روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و سجادهاش عبور کردمرد نمازش راقطع کردو دادزد هی چرا بین من وخدایم فاصله انداختی؟مجنون به خود آمد و گفت من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی...
بلعم باعورا عالمی بود که دعایش مستجاب می شد.وی 12 هزار شاگرد داشت اما در نتیجه هواپرستی و خودخواهی به یاری ستمگر عصر خود برخاست تا آنجا که آماده شد لشگر حضرت موسی را نفرین کند.
قرآن کریم در سوره اعراف آیه 176 ضمن اشاره به سرنوشت عبرت انگیز این دانشمند هواپرست او را به سگ تشبیه کرده است.
چه زود و آسان انسان سقوط می کند!
آیا تا به حال از خودمان پرسیده ایم که به کجا می رویم؟
آیا تا به حال از خودمان پرسیده ایم منِ جوانِ شیعه چه وظایفی دارم؟
آیا تا به حال از خودمان پرسیده ایم کشورمان به کجا می رود؟
آیا تا به حال از خودمان پرسیده ایم جامعه ما به کجا می رود؟
آیا تا به حال از خودمان پرسیده ایم سرنوشت ما چه می شود؟
آیا تا به حال از خودمان پرسیده ایم مردم دیروز ما با امروز چه تفاوتی دارند؟
آیا تا به حال از خودمان پرسیده ایم هدف زندگی چیست؟
آیا تا به حال از خودمان پرسیده ایم دین چه کاربردی دارد؟
آیا تا به حال از خودمان پرسیده ایم...
آیا تا به حال از خودمان نپرسیده ایم فساد موجود در جامعه از چیست؟
آیا تا به حال از خودمان نپرسیده ایم جوان جامعه چرا منحرف شده است؟
آیا تا به حال از خودمان نپرسیده ایم سیاست برای چه بود؟
آیا تا به حال از خودمان نپرسیده ایم چرا سیاست زده شده ایم؟
آیا تا به حال از خودمان نپرسیده ایم چرا بی غیرت شدیم؟
آیا تا به حال از خودمان نپرسیده ایم ...
می دونم، نپرسیده ایم!!
و کاش اگر پرسیده ایم، عالم بی عمل نباشیم...
"یک لحظه خود را در مقام مرده پندار و بنگر که دیگر قادر به زبان بازی و فلسفه بافی نیستی... آیا از گذشته ی خود راضی هستی؟؟!!!"
از علامه احمد مفتی زاده (روحش شاد)