پیش از آنکه برگ های زرد را
زیر پای خویش
سرزنش کنی
خش خشی به گوش می رسد
برگ های بی گناه
با زبان ساده اعتراف می کنند
خشکی درخت
زنده یاد قیصر امین پوراز کدام ریشه آب می خورد
مردى خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلّم آمد.
عرض کرد: اى رسول خدا! علم چیست؟
فرمود: خاموشى.
عرض کرد: سپس چه؟
فرمود: گوش سپردن.
عرض کرد: دیگر چه؟
فرمود: حفظ و مراقبت.
عرض کرد: آن گاه چه؟
فرمود: به کار بستن آن.
عرض کرد: سپس چه اى رسول خدا؟
فرمود: انتشار دادن آن.
یک نفر رفته است اسید پاشیده به صورت یک دختر و تمام زندگی و آینده او را نابوده کرده است. حالا که وقت تلافی (دقیقا با همین مفهوم) شده است، آدمها راه افتادهاند که ببخش و بیخیال شو. در همین روزها، یک نفر آدم سیاسی هم پیشنهاد داده مردم و حکومت، بابت اتفاقات دو سال اخیر، یکدیگر را ببخشند (البته با قیدهای دیگری که ذکر کرده). حالا همان آدمها که به آمنه دستور (از پیشنهاد و خواهش گذشته) میدهند که آن مرد را ببخش؛ آمدهاند وسط که ما باتوم خوردیم و زندان رفتیم و نمیتوانیم ببخشیم و اصلا چیزی برای بخشیدن وجود ندارد.
داستان به همین سادگی است. مرگ خوب است برای همسایه. من باتومی که خوردهام را نمیبخشم؛ اما تو از دست رفتن زندگیات را ببخش. اگر تو نبخشی، نماد همه خشونتهای روی زمین هستی؛ اما اگر من انتقام بگیرم، آزادیخواه و دمکرات هستم.
چه کسی تمام پادشاهان را از من می خرد؟
همه شاهان و همه رهبران عرب را
همه را به یک وجب از خاک فلسطین اشغال شده می فروشم
چه کسی اعلی حضرت و ولیعهد را از من می خرد؟
به بوی عطر پرتقال یافا، به پوست پرتقال آن ها را می فروشم!