شبانگه به سر فکر تاراج داشت
سحرگه نه تن سر، نه سر تاج داشت
به یک گردش چرخ نیلوفری
نه تاجی به جا ماند و نه نادری
***
همانا انسان در دنیا تخته نشان تیرهاى مرگ، و ثروتى است دستخوش تاراج مصیبتها؛ با هر جرعه نوشیدنى، گلو رفتنى، و در هر لقمهاى، گلوگیر شدنى است، و بنده نعمتى به دست نیاورد جز آن که نعمتى از دست بدهد، و روزى به عمرش افزوده نمىگردد جز با کم شدن روزى دیگر. پس ما یاران مرگیم، و جانهاى ما هدف نابودىها، پس چگونه به ماندن جاودانه امیدوار باشیم. در حالى که گذشت شب و روز بنایى را بالا نبرده جز آن که آن را ویران کرده، و به اطراف پراکند.
نهج البلاغه حکمت 191
دیروز در مراسم تشیع جنازه جوان عزیز :
اقای سید باقر حقانی دقیقا به همین مطالب فکر میکردم.
واقعا مانده ایم با یک دنیای بی ارزش .
خدا رحمتش کنه
خداوندا میخواهم چنان این جا زندگی کنم که تو خود مرا ببری پیش خودت....میخواهم ذره ای از تو را بیاورم اینجا....ما که اجازه نیافته ایم هنوز که به خدمتت رسیم
